شاکر



تومثل التماس من میمونی

 نمیدانم چه باید گفت و داغ کدامین درد را باید گریست ، این تصویر در منتهی الیه تمام دردهای ماست دخترک کار، آرمیده در کنار سطل زباله در مملکتی که سیزده درصد کل ثروت جهان را داراست در بی تفاوتی نگاه رهگذران، کنار برجهای آسمانخراشی که ستونهایش بر تاراج هزار هزار میلیاردی بیت المال پی افکنده ، دخترکی که با دستهای کوچک و قلب بزرگش قهرمان روزگار مدرن ماست شاید واقعاً عصر قهرمان‌ها پایان گرفته‌. در اجتماع پلشتی که نمودارهای دینی و غیردینیِ انسان خلیفة‌الله» ی اش به سوی دنیاطلبی میل گرفته‌ و ‌خزیده در پستوی زد و بندهای مالی و سهم خواهی ها، قهرمان دیرآمده‌ی مدرن، به لگد‌کوب ِ توده‌ها پرتاب شده و مجال نیافته که شیهه‌‌ی‌ درگلوماسیده را حتی به گوش ِ خواب‌هایش سر دهد. که با تنی پرزخم از اسب رویاهای شیرینش کنار خیابان بی کسی فرو افتاده و زباله ها برایش لالایی سر میدهند لعنت به ما که برای آزادی جنگیدیم تا توبرای تکه ای نان بجنگی و رویاهای لطیف کودکانه ات در چنبره زمخت زمانه کابوس شود بخواب ای دختر زیبای شرقی بخواب کنار برج و باروی بلند از خدا بی خبران ،که دست خدای تو روزی از آستینهایت بیرون میزند و انتقام اشکهایت را می گیرد . حالا بخواب روی زانوی شقایق که در بیداری ِ تلخ ِ حقایق لااقل خواب بی مهری نبینی تو بخواب و ما همچنان به لالایی زمانه گوش میدهیم ما را ببخش اگر این تمام کاری است که برای رویاهای بر باد رفته ات از دستمان بر می آید.




سالهاست که مردم آبادان و خرمشهر مورد غضب دولتمردان قرار گرفته اند و هرزگاهی به بهانه های مختلف خنجری بر پیکره این دوشهر وارد می شود. اخیرا وزیر نفت خبری از اکتشاف نفت در جزیره مینو داده اما جالب آنجاست که جزیره مینو که زیرمجموعه خرمشهر است را به نام آبادان خطاب میکند. همه میدانند که سالهای سال است مردم آبادان خرمشهر در آرامش کامل  درکنارهم زندگی میکنند وهیچگاه اختلافی نداشته و نخواهند داشت. حتی زمانی که با بهانه های واهی کوی نیرو را در زمان نمایندگی آقای جزایری از خرمشهر جدا کردند مردم خرمشهر هیچ دلخوری از نمایندگان آبادان نداشتند و اجازه ندادند که دولتمردان که نامه های محرمانشان مبنی بر متفرق کردن مردم خوزستان درز پیدا کرد باعث تنش بینشان  شود و بهره برداری کنند. اما این روزها‌ صدای سناریوی دیگری به گوش می رسد آن هم جدایی جزیره مینو از خرمشهر . هرچند چندین سال است که از فقر مردم سوءاستفاده کرده اند و زمینهای مردم را به تارج برده اند برای چنین روزی تا با قیمتهای هنگفت به  بهانه منطقه آزاد واکتشاف چاه نفت  سودش را به جیب بزنند ومردم منطقه را فقیر و فقیرتر کنند. جناب آقای زنگنه شما که مقام عالیرتبه نظام هستید و در جایگاه وزیر نفت چگونه جزیره مینو را نمی شناسید؟ تاکی کینه ورزیتان را ادامه میدهید ؟ به خاطر دارم از دوران وزارتتان در دولت خاتمی و درگیریتان با مرحوم رشیدیان نماینده آبادان و جناب مطورزاده نماینده خرمشهر برای گاز رسانی به این دوشهر گفتید برایمان مقرون به صرفه نیست گاز به این دوشهر برسانیم اما چپاولتان از ثروت این دوشهر برای استانهای نور چشمی مقرون به صرفه بود وسالها مردم زجر کشیده این دوشهر را بی گاز گذاشتید. حال در آستانه چهلمین سالگرد انقلابی که هدفش دفاع از مظلومان بود اما درعمل شد کیسه داروغه برای چپاول و تاراج حق مظلومان سناریوی تفرقه بین مردم در سر می پرورانید. این حق مردم خوزستان نیست و سعی کنید تا دیر نشده نگاه و گفتارتان را اصلاح کنید و به همکاران و سناریو نویسان بگویید خوزستان و آبادان وخرمشهر خواهرزاده های ناگسستنی این مرزو بوم هستند و این مملکت هرچه دارد مدیون این استان است. پس تا دیر نشده حرفتان و خبرتان را اصلاح کنید .




این روزها نام خوزستان همیشه در سرتیتر خبرهاست اما چه خبرهایی ؟روزگاری نام این استان در توسعه و پیشرفت و آبادانی می درخشید اما بی تدبیری مافیای قدرت این روزها نام این استان را در خرابی 

،فقر،بیکاری،خشکسالی،گردوغبار،وسیل ونابودی سرتیتر خبرها کرده است.خوزستانی که در سالهای نه چندان دور سهم ۱۷ درصدی تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده بود حالا به کمتر از ۱۱درصد رسیده است.همه میدانند زندگی در ایران به درآمدهای نفت،گاز،پتروشیمی وصنعت این استان وابسته است. سفره مردم ایران که البته دیگر سفره ایی نیست وآن سفره ناچیز باقی مانده، از درآمدهای خوزستان است. این استان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گندم،شکر،صیفی جات و برق درکشوراست که اگر در شرایط اضطرار صنعت برق این استان نباشد بسیاری از نقاط کشور با قطعی برق ربرو خواهند بود.اما افسوس این روزها خوزستان درگیر مافیای قدرت و منفعت طلبی برخی از مدیران و مسئولان شده. مسئولانی که هنگام انتخابات خود را خادم مردم میدانند اما بعد از آن بدنبال پرکردن جیبهای خالی مانده از بی عرضگی دوران جوانی و عقده های نداشته ها هستند که در دوران قبل از مسئولیت آرزویش را در سر می پروراندند. مسئولانی که با توهین به مردم فراموش کرده اند روزی برای یک رای چگونه دست بوس مردم بوده اند. اما تاکی سکوت تا کی نظاره گر بودن تاکی فریب وعده ها را خوردن وحال که نزدیک انتخابات است نمایش ها در خصوص مطالبه گری به اوج رسیده . بخدا دیگر این حناها رنگی ندارد و مردم آگاه از این هنرپیشگی ها هستند . البته هرچند هنوز مردمان بی ریایی پیدا میشوند که با دل ساده شان فریب این نمایش ها را می خوردند و این قدرت طلبان با سواستفاده به منافع خود میرسند و کار این میشود که اکنون خوزستان در حال نابودی است. به هر حال هیچکس در این استان فلک زده به فکر مردم  نیست و هرروز صدایی و خبری ناگوار از تعطیلی               

کارخانجات،بیکاری،فقر،خودکشی،سرقت آب و میشود سرتیتر خبرهای ایران وجهان. واین بی تدبیری مسئولان باعث شده که پایتخت اقتصادی ایران همچنان به صورت مخروبه ایی نگاه داشته شود که مایه شرمساری است. شما در کدام شهر یا کشور شنیده اید که مردمانش آرزوی اقتصادو آبادانی ۵۰سال پیش خود را داشته باشند اما مردم خوزستان آرزوی رونق قبل از جنگ و انقلاب را با خود به یدک میکشند که مایه شرمساری برای مسئولان است ،کو  گوش شنوا اما در خصوص سیل اخیر که خود نیز گواه بی تدبری و ی کاری مسئولان ملی و استانی است. سیل در چند روز گذشته مشکلات زیادی برای مردم خوزستان بخصوص روستاییان زحمتکش بوجود آورده از آوارگی  مردم تا تخریب منازل ،نابودی زمینهای کشاورزی و دامها و کشته شدن برخی از مردم . به راستی نمی شد جلوی این سیل را گرفت ویا این حرکت یک حرکت ی بود. جالب است که سدها در کل دنیا مانع وقوع سیلاب می شوند اما در ایران سیل بوجود می آورند واین را باید در بی تدبیری مسئولان و تهای پشت پرده انتقال آب کارون به بالا دست از جمله اصفهان جستجوکرد. در کل باید گفت وزارت نیرو ودولت به دنبال القای این موضوع است که آب در خوزستان زیاد است و مقدمات آن را از سرشاخه ها  فراهم کند.                      

آقای رییس جمهور و وزیر نیرو مطلع باشید که آه مردم زجر کشیده خوزستان که به قول بنیانگدار انقلاب دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردند گریبان شما را خواهد گرفت واین آرزو را با خود بگور خواهید برد که کارون همیشه زنده و خروشان را بخشکانید . همانطور که خلیج همیشه فارس با نام فارس زنده است کارون همیشه خروشان با نام خوزستان زنده خواهد بود . به امید آبادی مجدد خوزستان


      


آیا خود را در مقابل این ملت زجر کشیده که قدرت را در طبق اخلاص گذارد و تقدیم شماکرد و شما را به مقام اعلا رساند و خود را اینگونه علیل و ذلیل کرد شرمنده نمی بیند. آیا هنوز هم مقصر وضع موجود را در تحریم امریکا و فعالیت گروه های ضد انقلاب که تقریبا همه جامعه را فرا گرفته میبیند، که اگر چنین است همچنان سر بر زیر برف باقی خواهد ماند تاوقت حسابرسی که چندان هم دیر نیست فرا رسد.






دیروز دکتر زیبا کلام امروز دکتر حوریه دهقانشاد           

گل آقا کجایی که آقای ولایتی پزشک عمومی اطفال از زمانی که برمسند گرم ونرم دانشگاه آزاد تکیه داده تیغ برنده اخراج را دردست گرفته و هر استادی که بر وفق خواب خوشش نیست و نیم نگاهی با مراد ی گونه اش همخوانی ندارد در اوج قضاوت ناعادلانه  از گردونه علم و دانشگاه حذف میکند. جناب پزشک عمومی براستی فکر میکنید هنوز در دهه ۵۰ هستیم .لطفا از خواب زمستانی برخیز و ببین نگاه جوانان و اصحاب علم و دانشگاه را . خود را چه فرض کرده ایی که اینگونه با شمشیری که به ناحق به دست گرفته ایی با اساتیدی که عمر وخانه و خانواده را باعشق با دانشجویان و جوانان این مرزبوم تقسیم کرده اند برخورد میکنی و میبرانی. آیا خود را داناتر و عاقل تر از دیگران میدانی؟؟                                             


دکتر دهقانشاد کسی است که به جرات حاضرم بگویم در علوم ارتباطات استادی کم نظیر واستادی دلسوز است که اگر نگاه و آراء دانشجویان را در صفحه ترازو قرار دهید بسیار سنگین تر از آرایی خواهد بود که شما بدست می آورید. او نه نیازی به درآمد مالی این دانشگاه که کارخانه پول سازی شما و همسفره ای های شماست دارد نه نیازی به کسب اعتبار او باعشق به دانشجو صداقت،شرافت وعلم ودانش می آموخت و هرگز ریاکار نبود واگر او را دراین سنگر حذف کنید بدانید که سنگر علم و دانش و باورهای او را در درونش شعله ورتر خواهید دید. کاش میتوانستید بجای حذف ترویج کنندگان علم و دانش لکه ننگ و سیاهی قتل دانشجویان بی گناه را بر اثر بی تدبیری شما و دوستانتان را از پرونده خود حذف کنید که این بخش کوچکی از قدرت طلبی شما و یاران شماست اما افسوس و صد افسوس .
به نقل از مرحوم آیت ا هاشمی رفسنجانی که فرمودند به مرحوم بهشتی گفته اند این همه تهمت های تلخ آزارت نمیدهند ایشان گفتند این آسیاب به نوبت است روزی نوبت توهم خواهد رسید. جناب دکتر این آسیاب به نوبت است


‍ 

                                                                         

 آدمهایی را میشناسم که پیراهنشان بوی نفت میدهد و دستهاشان بوی باروت.آدمهایی که گرمند و داغ دیده اند.


پدرهایی را میشناسم که عکس پسرهاشان را نشان ماهیهای شط میدهند و از کارون سراغ گمشده شان را میگیرند.


هر روز مادری را میبینم که تمام دختران دم بخت محل را نشان کرده است برای تنها پسرش که با سربازها برنگشت.


ناخدایی را میشناسم که لنجش را ه ها خورده اند و مردی که دشداشه اش را باد برد.


جنگزده هایی که هنوز خانه به دوشند و آواره و باورشان نمیشود جنگ تمام شده.


آدمهایی که با دلهای دریایی به شط زده اند.


پسربچه هایی پیدا شدند که تفنگ بزرگتر از قدشان بود و فکرشان بزرگتر از کوچه ها .


.و امروز پسربچه ها در راه خانه گم میشوند و فاضلابها بوی بچه میدهند و آب طعم فاضلاب



دیده ام مردمی را که خاک رویشان نشسته و نفس میکشند.آدمهایی که سالهاست سنگر گرفته اند درون خودشان و کسی سراغی از آنها نمیگیرد.


 سرزمینی را میشناسم که  ترک دارد دیوارهای ترکش خورده اش و بمبهایش هنوز خنثی نشده اند.


 شهری که مردمانش روی مین میخوابند و خواب صلح میبینند.


شهری که در آن جنگ هنوز تمام نشده و مردهایش هنوز میجنگند.


جایی را بلدم که منطقه ممنوعه است نه آزاد و واقعیت در آنجا شکل دیگریست. 


شهری که جوانانش سالخورده شده اند و حقوق بازنشستگی میگیرند و به هنرمندانش هنر خانه نشینی یاد میدهند.


‌.و میشناسم هنرمندانی را که هر شب سیمرغهایشان را به سیخ میزنند و کتابهایشان بوی کباب میدهد.،


خبرنگارانی را سراغ دارم که خبرهاشان را قورت میدهند و سیر میشوند.


شنیده ام شاعرانی را که پشت نخلها ناپدید میشوند و گاومیشها شیرشان را میدوشند


 نام شهری را بلدم که قهرمانانش مفقودالاثرند و با آدمهایی نفس کشیده ام که فقط ریه هاشان از پالایشگاه سهم برده است 


شهری را زندگی کرده ام که نخلهایش سر ندارند و پای آدمهایش در خاک است.خاکی که بوی بهشت میدهد.



#طیبه‌نیک‌آزاد



با گسترش رسانه های مجازی و غیرمجازی ، سرعت انتشار اخبار به شدت بالا رفته است و مردم با سرعت وحشتناکی اخبار را دریافت میکنند اما خیلی نمیتوانند خبر درست را از خبر غلط تشخیص دهند .

برای همین دولت ها و حکومت ها برای انکه بتوانند رسانه ها را کنترل کنند از  ضعف سواد رسانه ای مردم استفاده میکنند ، امروزه یکی از تکنیک های دولت ها و حکومت ها را  به شما اموزش خواهیم داد ، اسم این تکنیک حلقه دار است ، تکنیک حلقه دار برای هدایت و تخریب رسانه ها زیاد استفاده میشود .

تکنیک حلقه دار پیچیده ولی اجرای ان اسان است این روش خیلی مشابه تکنیک ترور شیشه ای در سواد رسانه ای است ، که بعد ها تکنیک ترور شیشه ای را هم اموزش خواهیم داد .

اما روش کار تکنیک حلقه دار چگونه است :‌ دولت ها با ارسال یک سری اخبار و اسناد محرمانه فیک و ساختگی برای رسانه های تحت هدف خود (به نکته توجه کردید یک سری اخبار و اسناد محرمانه ) ، چرا محرمانه ، چون استعلام اسناد محرمانه یا سخت است یا محال است ، این اسناد را ارسال میکنند اما در اسناد یک سوتی فاحش را باز میگذارند و خوب این اسناد و مدارک را در رسانه ها پخش میکنند .

سپس با به تور انداخته شدن رسانه و پخش ان اسناد توسط رسانه ها ، بلافاصله سوتی های فاحش اسناد محرمانه را لو و منتشر میکنند ، سوتی هایی که باعث تخریب ان رسانه ها پخش کننده اسناد شده و اعتبار و اعتماد ان رسانه ها را بین مردم خراب می کند ، اصطلاحا رسانه ها با طناب بی سوادی خودشان ، خودشان را دار میزنند و دیگر اعتباری بین مردم نخواهند داشت به این تکنیک حلقه دار گفته می شود.



نزدیک به ۴۰ سال از حکومت جمهوری اسلامی میگذرد، چهل سال پر بحران، چهل سال به امید آینده بهتر ،چهل سالی که با جنگ، تحریم واقتصاد نامناسب سپری شد به امید آینده درخشان ،اما آیا به این هدف رسیدیم ؟این روزها حال کشورم خوب نیست اما به دروغ مجبور به خوب بودن هستیم .اگر سخنی نقدی اعتراضی هم در چه گفتار و چه در نوشتار باشد بلافاصله دشمن محسوب می شوید و خدا داند که چه شود. اما من به عنوان یک میانسالی که کودکی و جوانی اش در آرزوی آینده‌ای بهتر فنا شد دلم می‌خواهد دردهایم را بنویسم دلم می‌خواهد فریاد بزنم و بغض آرزوهایم را فریاد کنم و حسرت روزهایی که فقط نظاره گر پیشرفت دیگر کشورها بودیم و پسرفت کشورم آن هم به خاطر توهم دشمن گماری بانگارشم تخلیه کنم. پس از ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی این روزها چیزی جز فقر اکثریت ایرانی، اقتصاد پوچ و ناکارآمد، ی اختلاس، چپاول ثروت ملی نفت و گاز و دیگر معادن ،پولدار شدن یک شبه بسیاری از مسئولان، نبود فضای باز انتقادی به خصوص برای رومه‌نگاران و بسیاری از مشکلات دیگر رانمیبینیم برای دیدن ادامه مطلب فلش بالا را کلیک کنید 

ادامه مطلب


سیزده سال و شش ماه است که سازمان منطقه آزاد اروند مردم دو شهرستان آبادان و خرمشهر را چشم انتظار رویای خوشبختی گذاشته است؛ سازمان ثروتمندی که همه وعده هایش حباب روی آب شد.
نگاهی واقع بینانه نشان می دهد در این سالها شهرستان‌های آبادان و خرمشهر فقط نام منطقه آزاد اروند را یدک می کشند. به عبارت دیگر به نام ما و به کام برخیها.
بعد از سمینار و همایش و نمایشگاه ، خودروهای آخرین مدل و خوش رنگ و لعاب پلاک اروند تنها امتیاز منطقه آزاد اروند بوده که آن هم دیگر جواب نمی دهد چرا که نه یک خیابان سالم برای چرخیدن چرخشان وجود دارد و نه هوایی که بتوان سقف بازشان را به نمایش گذاشت.
هر دولتمردی که بر سر کار آمد در سفر به اینجا، کبکبه و دبدبه منطقه آزاد اروند را دید و گفت: تا رسیدن به خرمشهری خرم و آبادانی آباد فاصله‌ ای نداریم .
خرمشهر و آبادانی که قرار بود "نگین تجارت" منطقه شوند حالا نگینی با ارزشند اما فقط بر انگشتر برخی مدیران منطقه آزاد اروند؛ مدیرانی که به حقوقهای سر به فلک کشیده و نجومیشان بسنده نمی کنند .
استفاده از خودروهای لوکس و گران قیمت اجاره ای، سفرهای پر هزینه خارجی به آسیا و اروپا آنهم فقط برای بررسی بستر سرمایه گذاری، بزن و بکوبهای پر هزینه در قالب جشنواره هایی مثل خرید طلایی اروند که هیچ سودی عاید بازاریان نکرد و به جایش تورم را افزایش داد و تشکیل باندهای زمین خواری همه و همه از این دستند.
حصار کشی محدوده دو شهرستان آبادان و خرمشهر و ساخت دروازه های غول پیکر و پر هزینه گمرک در ورودیهای این دو شهر شاید روزنه امیدی برای روبراه شدن معیشت مردم بود که آنهم با فرو رفتن در رکود و رخوت و از سویی با پیش استخدام نیروهای غیر بومی به شایعاتی مبنی بر ید طولای منطقه آزادیها دررانت دامن زد.
البته که تبدیل وعده سکوی صادرات به بارانداز واردات، تعطیلی 70 درصدی شهرکهای صنعتی آبادان و خرمشهر، افزایش جامعه بیکاران و رشد مهاجرت مردم بومی در این باره بی اثر نیست.
شمار زیادی از جمعیت در اوج نیتی از عملکرد منطقه آزاد اروند به سر می برند که از بالا ویزای ورود به خرمشهر و آبادان لغو و ورود عراقیها، پیاده و سواره آزاد می شود؛ با این اوصاف عراقی‌ها پاتوق جدیدی برای تفریح و خرید پیدا می کنند.
با دلار جهش یافته آنان از بازارهای آبادان و خرمشهر، اقتصادِ در انزوای منطقه کمی رویش باز می شود اما در پی ناامنیهای پشت پرده زانوی غم بغل می گیرد.
در واقع با گذر زمان آن روی سکه حسابی رو می شود، اگر چه برخی از میهمانان کشور همسایه با خانواده و با هدف خرید و تفریح و درمان آمدند اما عده ای فقط خانه فساد و فحشا به راه انداختند آنهم در محله های پر جمعیت و نقاط مرکزی.
وقوع چنین مسائلی به تدریج به نیتی عمومی شهروندان از حضور همسایگان همزبان و بارها و بارها به درگیریهای فیزیکی و لفظی در خیابانهای و بازارهای مرکزی شهر منجر شد.
حالا مردمی که به یمن پیوست به منطقه آزاد اروند از کمترین امکانات آموزشی، درمانی و تفریحی برخوردار نیستند بیشتر از قبل با منطقه آزاد اروند و مسببانش در دولتهای اخیر زاویه گرفته اند.
شهروندان مشکلاتی نظیر جهش ارز برای واردات کالا از کشورهای حاشیه خلیج فارس، پایین آمدن توان خرید، اجاره بهای بالای مسکن و قیمت های حبابی املاک را از بی تدبیری مدیران منطقه آزاد اروند می دانند.
همه اینها در حالیست که نرخ بالای بیکاری و شرایط بد زیست محیطی، چنگالش را از گلوی سرزمین خسته از جنگ و آوارگی بر نمی دارد.


جناب آقای ظریف 

وزیر محترم امور خارجه

 کدام ما را فرمودید؟؟ 

 ما (ما)که زیر بار پسابرجام و لجاجت با کشورهای منطقه ،زیر بار انتخاب جور دیگر زندگی  که شما انتخاب نموده اید له شده ایم؟

 یا ما( شما )که فکر نمی کنیم حتی قیمت یک کیلو گوشت ،گوجه و یک ورق قرص سرماخوردگی را بدانید !!قیمتی که چند برابر شده ولی می بینید اماحس نمی کنید!؟

 ما چطور باید انتخاب کنیم اونجور که شما انتخاب کردید زندگی نکنیم و حتی با گفتنش هم به زندان نیفتیم؟؟؟


بعضی وقتها فکر میکنم در دنیایی زندگی میکنیم که گویا فاصله ایی با قرون وسطی نداریم چرا که تبعیت کورکورانه و زود باوری در جامعه فراگیر شده هر روز به سازی میرقصیم و جاده را برای اربابان هموار میکنیم. به راستی جناح چپ و راست در جامعه ما چه تفاوتی دارد ؟آیا واقعا اصلاح طلب و اصولگرا معنا و مفهومی دارد یا یک بازی ی و خیمه شب بازی برای بازی با افکار است؟آیا جناح راست به دنبال قدرت بخشی به مردم است یا جناح چپ؟ویا اینکه هردو بر یک سفره نشسته و خود بدنبال کسب قدرت و منافع خود هستند و سهم مردم از این سفره فقط نظاره گر بودن جدال دوجناح آنهم به شکل صوری برای کسب قدرت است. فیلمی لو رفته قدیمی از جمع به اصطلاح اصلاح طلبان رو ببینید که چگونه ماهیت هم دیگه رو زیر سوال میبرند و آن وقت ما میشویم سینه چاک آقایان.




دلبر این روزا یکم بیشتر دلشوره دارم

 یکم بیشتر نگرانم این روزا هوا بس ناجوانمردونه سرد است

 تو یکم بیشتر مراقب خودت باش 

اون لباس خوشگلای بافتنیتو از طاقچه در بیار 

راستی مراقب دستکشات باش روی صندلی پارک دیوونه خونه جاشون نذاری اون انگشتای ظریف و کشیدت یخ نزنن 

دلبر این روزا که دوری ،دستام بس ناجوانمردونه یخ زدن 

چایی دم میکنم تو لیوان میریزم جوری لیوان و میچسبم که انگار دستای توِ

تو بالکن دو تا صندلی گذاشتم یکی واسه تو یکی واسه خودم 

هی به یادت میشینیم اونجا هی سیگار میکشیم 

این روزا انگار همه از دستمون خسته شدن از سیگار تو دستمون گرفته تا شما 

اما دلبر بعد تو دیگه هیچکس و هیچی مهم نیست

 بذار همه خسته شن .مهم تو بودی که گمونم توام خسته شدی 

دلبر,خستگیت که در رفت اگه یکم دلتنگ ما شدی یه سری به ما بزن 

یکی این گوشه کناریا منتظرته 

 من که میدونم برمیگردی از صندلی یخ زده ی پارک پرسیدم گفتن این روزا دلواپسی حتما برمیگردی 

اما دلبر دقت کردی این دنیا چه نامرده یه کوچولو ذوق نداشت مارو با هم ببینه 

حرف آخرمونم بزنیم بریم 

بعد از تو برای ما تابستونم بس ناجوانمردونه سرده

#هستی_شمخانی


#زن 

یک زن نباید تو خیابون بلند بخنده چون زنه 

یک زن نمیتونه وقتی دلش میگیره از خونه بره بیرون چون زنه و . 

این بخش کوچکی از اجحاف در حق نی جامعه ایرانی که لیاقت ها و جسارتهاشون در خیلی از امورات از مردهایی که جزبا اختلاس ،ی، سوء مدیریت ،رانت خواری ومملکت رو به ناکجا آباد کشوندن وادعای فهم و شعورشون میشه بیشتر اما افسوس 

کاش توی این روز به جای تبریک گفتن به ن جامعه من 

 به افکار و عقایدشون احترام گذاشته بشه و حرفهاشون شنیده بشه.

به امید آن روز که دیر نیست

#هستی_شمخانی


سیل #مازندران بلای آسمانی نیست بلایی است که مدیران با ساختن سد،برداشت بی رویه از رودخانه هاوغارت معادن و جنگل خواری بوجود آورده اند.فقط کافیست با نگاهی به لیست مجوزهای برداشت از معادن و جنگلها که توسط ژن های خوب انجام میشود عمق فاجعه را فهمید.این فاجعه ثمره سالها ی و چپاول از این نعمت خدادیست که متعلق به ملت ایران است .درسال۹۵ که لایحه تنفس جنگل را به مجلس بردند چه کسانی مانع توقف این لایحه شدند تا بتوانند همچنان به غارت این ثروت عمومی که متعلق به همه ملت و برای نفس آیندگان است بپردازند؟آیا وقت آن نرسیده خود را در برابر این ملت پاسخگو بدانید؟آیا از تاراج طبیعت خسته نشدید؟کاش کمی انسانیت در وجودتان بود تا این فاجعه بزرگ ،که اکنون گریبانگیر مردم نجیب شمال کشور شده است را شاهد نبودیم .اما افسوس که جز دروغ و ی و چپاول چیز دیگری نیاموخته اید.


این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی هوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و برادر  کک شان هم نگزید که هیچ حتی حورالعظیم را هم دوباره به آتش کشیدند پوتین تماسی تلفنی برای کمک نداشت چون سودی در واریش نبود. آخر چرا آنقدر اسرار برای دوست نشان دادن دشمنان ایرانی ها تا کی پوستین گوسفند بر تن این گرگ صفتان میکنید و دانسته بر سر سفره این مرز و بوم مینشانیدشان. اگر سکوت کنیم عذاب وجدان از درون آتش میزند وجودمان را اگر بنویسیم میشویم دشمن و یا آلت دست دشمن وننگ معاند میخوریم . ای عاقلتران ازما بس است دیگر کمی هم به شعور مردمانتان باور داشته باشید و کمی هم برای خواسته آنان احترام قائل شوید و بترسید از پایان صبر ایوب. بس است دیگر این ضیافت خونین، بس است!


هر انسان عاقلی با کمی تحقیق و تامل در این همه بدبختی مملکت به راحتی به یک موضوع می رسد آن هم نبودن هر فرد در پست های مربوط به خودش یا غرور و تکبر و خود بزرگ‌بینی مسئولان و کاری به شور و شعور و م بااهل علم نداشتن .نمونه کوچک و بارز آن که همیشه در صدا و سیمای میلی نمود داره همین آقایی که به دلیل ژن خوب داشتن از نوجوانی مدیریت رو تمرین کرده ،که با غرور تکبر و از سر لجبازی تیشه جهالت به ریشه درخت ۲۰ ساله برنامه پربیننده تلویزیون زد و خلاص

 واقعا جای تاسف داره که رسانه ای به این بزرگی با داشتن نیروهای توانمند و بسیار باشعور که همگی به دلیل به اصطلاح رسانه خطوط قرمز ، اجازه فعالیت در مشاغل حساس به تعریف رسانه ندارندو باید در گوشه ای از رسانه کنج عزلت برگزینند و افرادی که به ظاهر نه در باطن هم، انقلابی و اعتقادی که خود را تافته جدا بافته می دانند سکان هدایت افکار عمومی را به دست بگیرند.

 افسوس و صد افسوس برای این سازمان.

 مرا رنجیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد 

وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد


این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی هوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و برادر  کک شان هم نگزید که هیچ، حتی حورالعظیم را هم دوباره به آتش کشیدند. پوتین تماسی تلفنی برای کمک نداشت چون سودی در واریش نبود. آخر چرا آنقدر اصرار برای دوست نشان دادن دشمنان ایرانی ها تا کی پوستین گوسفند بر تن این گرگ صفتان میکنید و دانسته بر سر سفره این مرز و بوم مینشانیدشان. اگر سکوت کنیم عذاب وجدان از درون آتش میزند وجودمان را اگر بنویسیم میشویم دشمن و یا آلت دست دشمن وننگ معاند میخوریم . ای عاقلتران ازما بس است دیگر کمی هم به شعور مردمانتان باور داشته باشید و کمی هم برای خواسته آنان احترام قائل شوید و بترسید از پایان صبر ایوب. بس است دیگر این ضیافت خونین، بس است!


این چند روز که مصیبت سیل نیمی از کشور را در برگرفته و جان و مال هزاران ایرانی را گرفت تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال کردیم درهیچ خبر خارجی حتی یک فلسطینی و یا یک سوری برای جان باختگانمان ابراز تاسف و همدردی نکردند. حسن نصرالله بیانیه ای صادر نکرد بشار اسد با هواپیمای اختصاصی و بدون هماهنگی با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه مان برای ابراز همدردی وارد ایران نشد. سخنگوی حوثی های یمن حتی نمیداند چه بر سر مردم ایران آمده! عراقی های همسایه و برادر  کک شان هم نگزید که هیچ، حتی هورالعظیم را هم دوباره به آتش کشیدند. پوتین تماسی تلفنی برای کمک نداشت چون سودی در واریش نبود. آخر چرا آنقدر اصرار برای دوست نشان دادن دشمنان ایرانی ها تا کی پوستین گوسفند بر تن این گرگ صفتان میکنید و دانسته بر سر سفره این مرز و بوم مینشانیدشان. اگر سکوت کنیم عذاب وجدان از درون آتش میزند وجودمان را اگر بنویسیم میشویم دشمن و یا آلت دست دشمن وننگ معاند میخوریم . ای عاقلتران ازما بس است دیگر کمی هم به شعور مردمانتان باور داشته باشید و کمی هم برای خواسته آنان احترام قائل شوید و بترسید از پایان صبر ایوب. بس است دیگر این ضیافت خونین، بس است!


این روزها نام خوزستان همیشه در سرتیتر خبرهاست اما چه خبرهایی ؟روزگاری نام این استان در توسعه و پیشرفت و آبادانی می درخشید اما بی تدبیری مافیای قدرت این روزها نام این استان را در خرابی 

،فقر،بیکاری،خشکسالی،گردوغبار،وسیل ونابودی سرتیتر خبرها کرده است.خوزستانی که در سالهای نه چندان دور سهم ۱۷ درصدی تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده بود حالا به کمتر از ۱۱درصد رسیده است.همه میدانند زندگی در ایران به درآمدهای نفت،گاز،پتروشیمی وصنعت این استان وابسته است. سفره مردم ایران که البته دیگر سفره ایی نیست وآن سفره ناچیز باقی مانده، از درآمدهای خوزستان است. این استان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گندم،شکر،صیفی جات و برق درکشوراست که اگر در شرایط اضطرار صنعت برق این استان نباشد بسیاری از نقاط کشور با قطعی برق روبرو خواهند بود.اما افسوس این روزها خوزستان درگیر مافیای قدرت و منفعت طلبی برخی از مدیران و مسئولان شده. مسئولانی که هنگام انتخابات خود را خادم مردم میدانند اما بعد از آن بدنبال پرکردن جیبهای خالی مانده از بی عرضگی دوران جوانی و عقده های نداشته ها هستند که در دوران قبل از مسئولیت آرزویش را در سر می پروراندند. مسئولانی که با توهین به مردم فراموش کرده اند روزی برای یک رای چگونه دست بوس مردم بوده اند. اما تاکی سکوت تا کی نظاره گر بودن تاکی فریب وعده ها را خوردن وحال که نزدیک انتخابات است نمایش ها در خصوص مطالبه گری به اوج رسیده . بخدا دیگر این حناها رنگی ندارد و مردم آگاه از این هنرپیشگی ها هستند . البته هرچند هنوز مردمان بی ریایی پیدا میشوند که با دل ساده شان فریب این نمایش ها را می خوردند و این قدرت طلبان با سواستفاده به منافع خود میرسند و کار این میشود که اکنون خوزستان در حال نابودی است. به هر حال هیچکس در این استان فلک زده به فکر مردم  نیست و هرروز صدایی و خبری ناگوار از تعطیلی               

کارخانجات،بیکاری،فقر،خودکشی،سرقت آب و میشود سرتیتر خبرهای ایران وجهان. واین بی تدبیری مسئولان باعث شده که پایتخت اقتصادی ایران همچنان به صورت مخروبه ایی نگاه داشته شود که مایه شرمساری است. شما در کدام شهر یا کشور شنیده اید که مردمانش آرزوی اقتصادو آبادانی ۵۰سال پیش خود را داشته باشند اما مردم خوزستان آرزوی رونق قبل از جنگ و انقلاب را با خود به یدک میکشند که مایه شرمساری برای مسئولان است ،کو  گوش شنوا اما در خصوص سیل اخیر که خود نیز گواه بی تدبری و ی کاری مسئولان ملی و استانی است. سیل در چند روز گذشته مشکلات زیادی برای مردم خوزستان بخصوص روستاییان زحمتکش بوجود آورده از آوارگی  مردم تا تخریب منازل ،نابودی زمینهای کشاورزی و دامها و کشته شدن برخی از مردم . به راستی نمی شد جلوی این سیل را گرفت ویا این حرکت یک حرکت ی بود. جالب است که سدها در کل دنیا مانع وقوع سیلاب می شوند اما در ایران سیل بوجود می آورند واین را باید در بی تدبیری مسئولان و تهای پشت پرده انتقال آب کارون به بالا دست از جمله اصفهان جستجوکرد. در کل باید گفت وزارت نیرو ودولت به دنبال القای این موضوع است که آب در خوزستان زیاد است و مقدمات آن را از سرشاخه ها  فراهم کند.                      

آقای رییس جمهور و وزیر نیرو مطلع باشید که آه مردم زجر کشیده خوزستان که به قول بنیانگدار انقلاب دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردند گریبان شما را خواهد گرفت واین آرزو را با خود بگور خواهید برد که کارون همیشه زنده و خروشان را بخشکانید . همانطور که خلیج همیشه فارس با نام فارس زنده است کارون همیشه خروشان با نام خوزستان زنده خواهد بود . به امید آبادی مجدد خوزستان


دیدن این فیلم یعنی حماسه وغیرت،یعنی عشق به خاک به وطن به ناموس
لحظه به لحظه این  فیلم تلنگری است به خودمان که چه کردیم با خودمان وکاش  تلنگری باشد به رفتارهای بی غیرتانی که این وضعیت را برای مردم نجیب و مظلوم دیارم بوجود آورده اند که بیاندیشیند و راه اشتباه را جبران کنند هرچند دیگر گوش شنوایی نیست . بارها و بارها این صحنه را تماشا کردم وگریستم ودر کنارش به خود بالیدم به غیرت وشرف این مردم که در اوج جفاها،بی عدالتی ها،یها وغارتها آنهم در سرزمین ثروت خوزستان ،اما غرور و شرفشان اجازه نمیدهد که چشم به یاری واهی کاخ نشینان بدوزند وتن و جان خود راهمچون دوران جنگ در برابر سیلی که بر اثر بی تدبیری نااهلان بوجود آمده سد میکنند تا از خانه و خانواده و کاشانه خود محافظت کنند. درود بر شرفتان مرد مان نجیب وطنم و لعنت بر مسببان بی لیاقت این مصیبت


متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.


#مهدی_شمخانی #سیل #خوزستان #بی_عدالتی #بی_تدبیری #جفا #ظلم #عشایر #اهواز #خرمشهر #آبادان #کرخه #دز #کارون
#Mehdi_Shamk



هیچ‌جا در بیوگرافی یا عادت‌های روزانه‌اش این را ننوشته، اما من خبر دارم که مهران مدیری هر روز صبح، قبل از اینکه برود نان تازه بگیرد برای صبحانه، لپ‌تاپش را باز می‌کند و نرخ روزِ نان بربری و سنگک را به دقت چک می‌کند.

چند شب پیش که دورهمی تمام شد، مدیری در آخرین پلاتویش ایستاد رو به دوربین و گفت: من -مهران مدیری- در تمام سال‌های فعالیتم٬ طرف مردم ایستاده‌ام و سعی کرده‌ام صدای مردم باشم»!

به نظر من خنده‌دارترین قسمت دورهمی در تمام این مدت، همین ثانیه‌های آخرش بود. همین که یک نفر از طریق دوربین صدا و سیما» به مردم اعلام کند که من صدای شما هستم»! همین کافی است که من این یادداشت را همین جا تمام کنم، اما اضافه می‌نویسم برای کسانی که به شرح علاقه‌مندترند تا مجمل.

همه‌ی حکومت‌های دنیا، سال‌هاست به درستی دریافته‌اند که سرکوب اعتراض، به فشردنِ فنری می‌ماند که بالاخره یک روز رها خواهد شد و پتانسیلِ آن وقتی در برود٬ به در و دیوار خواهد خورد و شیشه‌ها را خواهد شکست. این شد که استراتژیِ مصادره‌ی اعتراض خلق شد!

ادامه مطلب


خوزستان در طول سالیان متعدد حوادث زیادی تجربه کرده است، وقتی دولت توانایی خدمت رسانی به مردم خوزستان را ندارندوقتی صداقت در گفتار و رفتار ندارند، لذا در پس تریبون شیشه ای و صداوسیما شعار های واهی سر ندهند ، و برای مردمی که در اوج شرافت و نجابت در ایرانی بودن و وفاداریشون شکی نیست بیش از این مورد آزار و اذیت قرار ندهید. 





دلتنگم و درمانی در راه نیست.               

مثل برفی که دلتنگ تابستانیست

اسفندی که دلتنگ بهاریست

خورشیدی که دلتنگ شبیست 

دلتنگم.

این روز ها خانه صدای پاهایت را کم دارد 

این شبها نمیایی تا کیفت را از دستت بگیرم در آغوش بگیرمت تا همه خستگی هایت از تنت برود 

این روز ها نیستی تا دستانم را بگیری و ساعت ها با هم راه برویم و به قول خودت کمی پدر و دختری با هم گپی بزنیم 

پدر

اولین و آخرین عشق و قهرمان زندگی من اگر میدانستی چقدر  دلتنگتم حتی ثانیه ای صدایت را از من دریغ نمیکردی 

پدر این روزها هر ثانیه ,یک سال میگذرد 

اما امیدوارم و مطمئنم که به زودی در آغوش میگیرمت و به تمام دنیا فخر میفروشم که پدر و دوستی مانند تو دارم.

#هستی_شمخانی


این قطعه از بهشت همان جایی است که با مالچ پاشی درحال نابودیست .#آهوی_شنی_بین_النهرین این هشتگ را چک کنید! مالچ پاشی باعث فراراین آهوان به سمت عراق شده و متاسفانه شکارچیان عراقی این آهوان را صید می کنند .جالب‌تر اینکه مسئولان محیط زیست و منابع طبیعی وجود این آهوان را انکار می کنند !واقعاً به غیر از زیبایی و وکمال خلقت چه چیزی را می‌توان دراینجا یافت؟؟؟ به رنگ بدن این آهوان و شنزارها به دقت نگاه کنید! چه سندی از این واضح تر که این شنزار یک ایستم زنده و دارای حیات جانوری و گیاهی است ؟!چه زمانی این جنایت مالچ پاشی به پایان می رسد و چه کسی پاسخگوست؟ تاکی باید نظاره گر بی کفایتی رییس سازمان حفاظت محیط زیست بود؟؟؟کسی که با بی کفایتی و بی لیاقتی بر این جایگاه تکیه زده و با کینه ایی که خوزستان و خوزستانی دارد در حال نابودی این دیار است.






#آهو #مالچ_پاشی #خوزستان #شنزار #جنایت #نابودی #بی_تدبیری #بی_کفایتی #کلانتری #محیط_زیست #شمخانی #اهوازتایم 

#Mehdi_Shamkhani #ahvaztime


دختر جوانی رفت ،بی سرو صدا آنهم فقط برای دیدن یک بازی ، گویا هنوز درون ما انسانها خفته است . خفته از بوی انسانیت ، بوی عقلانیت ، سحر و سحرها برای ابتدایی ترین حقوق خود ، نه ،شاید گزاف گفته باشم حتی کوچکتر از بدیهی ترین حقوق خودسوختند .چرا ؟!به چه جرمی ؟!در کدام شرع و دین و قانون و مسلکی این همه تبعیض تبلور میکند ؟در چه قرنی زندگی میکنیم ؟ حتی در دوران زنده به گور کردن دختران ، زن ها حقوقشان بیش از این بود .چه میکنید با جوانان این وطن ؟با عزیزان و جگر گوشه مادران و پدرانی که با صدها آرزو چشم به آینده فرزندانشان دوختند اما بخاطر افکار افراطی برخی که مدعی دین و دیانت هستند باید پر پر شدن جوانانشان را ببیند . افسوس بر خودم که حتی ذره ایی از شهامت بزرگ دختری که برای احقاق حقوق ابتدایی خویش اینگونه فنا شد را ندارم . شرمسارم سحرجان . بترسید از آه این مردم بترسید
روحت شاد ای دختر زیبای وطن  


گاهی با خود فکر میکنم در کجای این کره خاکی زندگی میکنم ؟پشیمان میشوم از دانستن،فهمیدن،شناختن،مطالعه کردن و آگاه شدن از دنیای بزرگ زندگانی!!!
جامعه ایی که ظاهرش زیبا اما درونش ترس است. ترس از کوچکترین انتقاد که مبادا لکه ننگ خائنی را بر رخسارت نمایان کنندو نقابی ناحق را بر چهرت بپوشانند. کاش کمی تحمل انتقاد داشتیم آنهم برای اصلاح و نه تخریب . اما در جامعه من چنان لذت صندلی های قرمز و سبز و نرم و راحت به دل مدعیان مالک این سرزمین نشسته که حتی با کوچکترین انتقادی، میشوی دست نشانده دشمن ! کدام دشمن نمیدانم، چرا که این روزها توهم دشمن انگاری افکار واهی برخی را فرا گرفته.
جالب اینکه همه به زیبایی تاکید بر انتقاد دارند و همواره میدانند صلاح فرد و اصلاح جامعه، در سایه شناختن عیوب» و تلاش برای زدودن عیوب» است. این شناخت هم در خود فرد و نسبت به اندیشه ها و عملهای خویش است و هم نسبت به دیگران. زمینه ساز این عیب زدایی نیز تذکر» از سویی و تنبه» و اقدام» از سوی دیگر است اما وای به حال یک خبرنگار ، وبلاگ نویس ،نویسنده و یا حتی یک شهروند عادی که اگر دست به قلم بردارد تذکر وتنبیه و اقدام به مجازات فقط نصیب اوست و حق و عدل و عدالت متعلق به صاحبان انتقاد.
نمیدانم چرا در بلاد کفر( از نگاه دولتمردان) همیشه نه تنها انتقاد، بلکه بدترین تخریب ها و اهانت ها- حتی اهانت های جنسی- نثار شخص اول کشور- در همه رسانه ها شده و می شود. دشنام های جنسی به وسیله هنرمندان در اجتماعات و رسانه های پر بیننده آزادانه بیان می شود. هتاکی به رئیس جمهور هم بخشی از آزادی بیان و انتقاد به شمار می رود. همه روزه آزادانه در سراسر کشورشان علیه افکار و گفتار و رفتار آنها راهپیمایی صورت می گیرد.
وقتی دادگاهی حکمی صادر می کند، معترضان نه تنها به حکم اعتراض می کنند، بلکه علیه احکامی که تبعیض آمیز به شمار می روند، راهپیمایی صورت می دهند.
همه روزه درباره میزان محبوبیت، اعتماد، عدم اعتماد و نفرت از شخص اول کشور نظرسنجی صورت گرفته و آزادانه در رسانه ها منتشر می شود. چرا در سرزمین من این امکان نیست ؟؟ در سرزمینی که فرهنگش و قدمتش  در رعایت حقوق بشر و نگارش منشور حقوق بشر همیشه مایه مباهت و افتخار بوده اکنون انتقاد که کوچکترین حق طبیعی یک جامعه است شده حسرت و آرزو . به کدام عصر و دوران میرویم ؟؟؟!!!اگر تحمل انتقاد یکی از فضائل اخلاقی است،چرا عملا پایند به آن نیستیم؟
خدایا خودت ناجی سرزمین و مردمان صادق سرزمینم باش. آمین


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها