دلتنگم و درمانی در راه نیست.               

مثل برفی که دلتنگ تابستانیست

اسفندی که دلتنگ بهاریست

خورشیدی که دلتنگ شبیست 

دلتنگم.

این روز ها خانه صدای پاهایت را کم دارد 

این شبها نمیایی تا کیفت را از دستت بگیرم در آغوش بگیرمت تا همه خستگی هایت از تنت برود 

این روز ها نیستی تا دستانم را بگیری و ساعت ها با هم راه برویم و به قول خودت کمی پدر و دختری با هم گپی بزنیم 

پدر

اولین و آخرین عشق و قهرمان زندگی من اگر میدانستی چقدر  دلتنگتم حتی ثانیه ای صدایت را از من دریغ نمیکردی 

پدر این روزها هر ثانیه ,یک سال میگذرد 

اما امیدوارم و مطمئنم که به زودی در آغوش میگیرمت و به تمام دنیا فخر میفروشم که پدر و دوستی مانند تو دارم.

#هستی_شمخانی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها